دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 17 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 69 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 43 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
عوامل شکل دهنده استراتژی در شطرنج
یکی از موضوعات جالب درباره شطرنج آن است که این بازی بسیار پیچیده و در عین حال بسیار ساده است. کودکان کم سن و سال می توانند قوانین بازی را یاد بگیرند، در حالیکه حتی قهرمانان جهان نمی توانند راهی برای نفوذ به تمام پیچیدگیهای بازی بیابند.
هدف این بخش سازماندهی عوامل در عناصر شکل دهنده استراتژی در شطرنج است.
بعضی از بازیکنان و مولفان، تئوریها و مدلهایی در ارتباط با این عناصر ایجاد کرده اند، و ما در شروع به این نظریه ها خواهیم پرداخت.
یکی ازمعروفترین نویسندگان و بازیکنان تاریخ شطرنج آرون نیمزویچ[1] است.اشخاص بسیار کمی درتاریخ شطرنج بوده اند که تاثیرشان درباره چگونگی بازی کردن شطرنج بیش از نیمزویچ بوده باشد. کتاب مشهور و کلاسیک او به نام "سیستم من[2]" یکی از اثرگذارترین کتابهای شطرنجی است که تاکنون نوشته شده است.
در این کتاب، نیمزویچ هشت عنصر استراتژی شطرنج را توصیف می کند:
1ـ آچمزی 2ـ ستون های باز برای رخها 3ـ بازی در عرضهای هفتم و هشتم 4ـ پیاده رونده 5ـ مرکز 6ـ کیش برخاستی 7ـ تعویض 8ـ ساختار پیاده ای
براین باورم که بعضی از این عناصر، واقعاً مستقل از یک چشم انداز استراتژیک نیستند. کیش برخاستی به روشنی یک ابزار تاکتیکی است، در حالی که آچمزی در مباحث مربوط به نیروها[3] خیلی مهم است، اما شاید ذاتاً یک عنصر استراتژیکی نباشد. همین موضوع درباره بازی کردن در عرضهای هفتم و هشتم می تواند درست باشد. که حائز اهمیت فراوان درمرحله ی آخر بازی است. اهمیت پیاده رونده در مقـوله مربوط به ساختـــار پیاده ای[4] می تواند جای گیرد.
مابقی عناصر ـ مرکز، ستونهای باز برای رخها، تعویض و ساختار پیاده ـ همگی در ارزیابی یک پوزیسیون یا استراتژی در نظر گرفته شده مهم می باشند، اگرچه لازم است که با جزئیات بیشتری شرح داده شوند تا مبادلات و وابستگی های متقابل بین عناصر خاص را درک کنیم. برای مثال، یک ستون باز اگر خانه های نفوذی در پوزیسیون حریف وجود نداشته باشند، ارزش استراتژیکی کمتری دارد. یا به بحثهای اهمیت استراتژیک مرکز بین بازیکنان کلاسیک مانند اشتاینیتز و تاراش از یک طرف و بازیکنان هیپرمدرن مانند نیمروییچ، رتی و گرونفلد از طرف دیگر دقت کنید. این بحث (روی داده در نوشته ها و بازی های عملی) تمرکزش روی این سوال است که آیا شما واقعاً مجبورید مرکز را به منظور کنترل آن با پیاده ها اشغال کنید (مکتب کلاسیک) و یا همچنین می توانید برای کنترل مرکز با سوارها و از راه دور بر آن مسلط شوید (مکتب هایپرمدرن).
یوجین زنوسکو بروسکی[5] (متولد 1884) یک استاد قدیمی از دوران کاپابلانکا[6] و آلخین[7] است. وی یکی از بازیکنان قوی دوران خودش بود وگرچه هرگز به سطح قدرت اسطوره های ذکر شده نرسید، ولی توانستکاپابلانکای شکست ناپذیر را در یک بازی نمایشی در سن پترزبورگ سال 1913 شکست دهد. او همچنین یک نویسنده درباره استراتژی شطرنج بود و کتابهای شطرنج را به روشی متفاوت از بیشتر مولفان دیگر نوشت.
به جای مثال زنی استراتژی شطرنج به شکلی ساده و با نمونه های فراوان، این شخص کوشید تا آنرا به شکل لغوی و فعلی توصیف کند تا یک درک واقعی از عناصر اساسی بازی را ممکن سازد. او در کتاب قدیمی جالبش بنام وسط بازی در شطرنج، از سه عنصر اساسی در شطرنج بحث می کند: 1ـ نیرو 2ـ فضا 3ـ زمان
من یک تاریخدان شطرنج نیستم، بنابراین مطمئن نیستم برووسکی اولین نفری بوده است که این سه عنصر را تدوین نموده است، اما بحث وی جالب و اساسی است. براین باورم که این بحث می تواند به عنوان پایه توصیفات گسترده تر و جدیدتر در مورد عناصر استراتژی در شطرنج در نظر گرفته شود. در هر صورت، سه عنصر وی بخوبی با توصیفات قویترین بازیکن دهه گذشته یعنی گری کاسپاروف[8] که در سری کتابهای نیاکان بزرگ من اشاره شده است، مطابقت دارد.
1)نیرو 2) زمان 3) کیفیت پوزیسیون
اجازه دهید این موارد را با جزئیات بیشتر مورد بحث قرار دهیم.
نیرو نسبتاً واضح است: سرنوشت بازیهای زیادی، بخاطر برتری ماتریالی و قاطع یکی از بازیکنان تعیین می شود. "من یک سوار ازدست دادم و بنابراین تسلیم شدم".
در تعداد زیادی از بازیها، پیدایش یک برتری کمی غالباً اثبات نهایی این موضوع استکه استراتژی یکی از بازیکنان برتر از دیگری بوده است. آیا چنین روندهایی از یک بازی را می شناسید. سفید (یا سیاه) از یک گشایش[9] خاص دارای برتری پوزیسیونی اندکی می شود. به عنوان مثال حریف ممکن است یک پیاده ضعیف داشته باشد. این ضعف به تدریج و نظام مند منجر به از دست رفتن پیاده می شود و برتری پوزیسیونی در نهایت به یک برتری ماتریالی در آخر بازی[10] تبدیل می شود.
استاد بزرگ دانمارکی لارس بو هانسن[11] اصطلاح عوامل پوزیسیونی را به کیفیت پوزیسیونی ترجیح می دهد به این علت که این عوامل برتریهای دائمی را از برتریهای موقتی جدا می سازد. اگرچه همه عوامل پوزیسیونی کاملاً در درازمدت پایدار نمی مانند ـ بعنوان مثال پیاده ضعیف ممکن است در شرایط خاص پیشروی کرده و تعویض شود و یا حتی به یک پیاده رونده خطرناک تبدیل شود ـ به نظر او این جداسازی برای درک مبادلات دائمی که در جریان یک بازی و بین انواع متفاوت برتریها و بین زمان کوتاه و دراز روی می دهند، مفید است. قابل ذکر است که، برتریهای موقت اغلب مربوط به زمان ـ که ماهیت این اصطلاح است- و پوزیسیون سوارها هستند، در حالیکه برتریهای پایدار اغلب به خصوصیات ساختار پیاده ای مربوط اند.
با این وجود همان طور که هوبنر[12] و تیمان[13] بیان کرده اند، زمان یک عبارت دو لبه می باشد، به این دلیل که در بعضی از موقعیتها، زمان واقعاً یک عامل منفی است تا یک عامل مثبت. برای نمونه، در پوزیسیونهایی که وضعیت اکراهی یا زوگزوانگ تم اصلی می باشد و تکرار حرکتها همچنین برخلاف به کارگیری زمان به عنوان یک شاخص نسبت برتری، عمل می کند. از طرف دیگر، در خیلی از مواقع، زمان خیلی مهم است، مانند پوزیسیونهایی که یک بازیکن گشایش دارد یا مواقعی که دو بازیکن در جناحهای مخالف حمله را انجام می دهند. همانطور که تیمان اشاره می کند، در چنین وضعیتهایی، اصطلاح سرعت دقیقتر از واژه زمان می باشد.
1.Nimzowitch
2.my system
3.Material
4.Pawn structer
3.Eugene Znosko-Brovsky
4.Capablanca
5.Alekhin
1.Kasparov
1.Openning
2.Endgame
3.Hansen
4.Hubner
5.Timman